ب - معناى اصطلاحى فقه
در اصطلاح، فقه به معانى ذيل آمده است:
1 - علم و آگاهى دقيق نسبت به علوم دين: كلمه فقه از نظر لغت معناى عامى دارد كه متعلق آن هر نوع علمى مىتواند باشد، ولى در فرهنگ آيات و روايات تدريجاً معناى خاص و ويژهاى را پيدا كردهاست؛ مثلاً در سوره توبه كلمه تفقه در دين آمدهاست و يا در روايتى از امام باقر (ع) آمدهاست:
الكمال كل الكمال التفقه فى الدين ...
اين موارد و موارد ديگر هنوز استعمال كلمه فقه در همان معناى لغوى است چون قيد فى الدين را به همراه دارد، ولى در بعضى از استعمالها ديگر اين قيد همراه كلمه فقه و يا مشتقات آن نيست و گويا به خاطر شدت ارتباط بين اين دوكلمه، از كلمه تفقه، تفقه در دين متبادر مىشود؛ مانند روايت امام صادق(ع) كه فرمودند:
لوددت أن اصحابى ضربت رئوسهم بالسياط حتى يتفقّهوا
و روايت نبوى كه در آن مىخوانيم:
الفقهاء امناء الرسل ما لم يدخلوا فى الدنيا..
2 - فقه به معناى علم و آگاهى نسبت به احكام دينى: با گذشت مدت زمانى نه چندان طولانى فقه در موارد زيادى به بخشى از علوم دينى، يعنى بخش احكام عملى و دستورهاى رفتارى دين، اطلاق شد. شايد كثرت نياز مردم به مسائل رفتارى و دستورهاى دينى موجب انصراف معناى فقه از معانى سابق شدهاست. گرچه به درستى معلوم نيست به كار بردن فقه در اين معنا از چه زمان شروع شده ولى گفته شدهاست:
قديمىترين مورد استعمال فقه در اين معنا كه به نظر رسيده، خطبه خليفه دوم در اردوگاه حبابيه است كه مردم را در امور دينى به اهل فن رجوع دادهاست و در مورد معاذ بنجبل گفته: «هر كس از فقه سؤالى دارد سراغ معاذ برود» و نظر به اينكه معاذ بنجبل عالم به حلال و حرام و از اصحاب فتوا بودهاست پس منظور از فقه همين رشته است و چون مردم از سخن وى همين معنا را فهميدهاند لابد پيش از آن رواج داشتهاست، پس خطبه نمىتواند آغاز اين اصطلاح باش
چنين به نظر مىرسد كه همان زمان نيز تنها به يك فرد مسئلهدان اطلاق فقيه نمىشدهاست، بلكه به افرادى فقيه مىگفتند كه خود نيز داراى نظر و استنباط بودهاند. به هر حال در بعضى از روايات كلمه فقه به همين معناى علم به احكام شرعى به كار رفتهاست، چنان كه حضرت على (ع) فرمود:
هر كس بدون علم فقه و اطلاع از احكام شرعى تجارت كند حتماً در ربا واقع خواهد شد
بنابراين، اطلاق فقه به احكام عملى دين در لسان روايات امرى است كه كم و بيش ديده مىشود و همين اطلاق هنوز هم ادامه دارد.
3 - فقه به معناى علم فقه: در اينكه آيا در زمان حيات رسول خدا(ص) و دسترسى به نصّ، اجتهادى هم از طرف صحابه صورت مىگرفتهاست يا نه، اختلاف است، ولى بعد از فوت رسول خدا(ص) عامه به دليل فقدان نص و عدم اعتقاد به امامت و زعامت ائمه(ع) به عنوان جانشينان پيامبر، و از طرفى نياز به جوابگويى به مسائل مستحدثه فراوان، شروع به اجتهاد به معناى مصطلح در نزد خود كردند. در اين ميان خاصه نيز گرچه دسترسى به ائمه (ع) داشتند، ولى به دلايل مختلف كه از جمله آن آمادگى براى غيبت كبرا بود به تشويق و ترغيب خودِ ائمه(ع) شروع به اجتهاد كردند كه خود حديث مفصل دارد
در ميان خاصه اجتهاد عبارت بود از كشف حكم شرعى با توجه به منابعى كه حجيت آن قطعى باشد، مثل قرآن، سنت و عقل، و استنباط احكام در واقع كشف حكم شرعى بود نه تشريع آن. در حالى كه عامه منظورشان از اجتهاد تشريع حكم بود، و اين همان معنايى از اجتهاد است كه سبب شد بعض از علماى خاصه به مخالفت با آن بپردازند.
به مرور زمان در ميان اهل سنت و اماميه ضرورت ايجاب مىكرد كه عمليات استنباط در محدودهاى با ابعاد و حدود مشخص انجام شود، لذا فقها به صورت مستقل و يا ضمنى به تحديد و تعريف موضوع علم فقه، منابع و مبانى و روشهاى اجتهاد و استنباط شروع كردند و علم فقه تعريف خاص و مشهور خود را يافت كه عبارت است از: «علم به احكام شرعى از ادله تفصيلى». در اين معنا از فقه، ديگر صرف احكام فقهى يا اطلاع و علم نسبت به آنها مراد نيست، بلكه فقه علمى است كه مانند ديگر علوم ابزار و اهداف و موضوعات خاص خود را دارد.
در زمان حاضر فقه اكثراً در دو معنا استعمال مىشود: يكى به معناى مجموعه احكام عملى دين و ديگرى به معناى علم فقه.
در اين تحقيق منظور از فقه، دو معناى اخير است و منظور از رابطه فقه و حقوق بررسى آن به صورت دو علم مىباشد، ولى در مواردى قوانين و احكام به دست آمده از علم فقه و علم حقوق را نيز با هم مقايسه نموده و يا به آنها استناد مىكنيم. نكته ديگر آنكه منظور از فقه نيز، فقه اسلامى به معناى عام آن مىباشد كه شامل همه مذاهب اسلامى است، البته سعى مىشود كه در هنگام بحث، موارد تفكيك فقه خاصه و عامه را متذكر شويم
گفتار دوم: تعريف شريعت
از كلمات و اصطلاحاتى كه در متون حقوقى و فقهى از آن زياد ياد مىشود كلمه شريعت ومشتقات آن چون تشريع و شارع است. استعمال فراوان اين كلمه خصوصاً درميان حقوقدانان عرب زبان، موجب پيدايش اين سؤال شدهاست كه آيا فقه اسلامى معنايى مرادف با شريعت دارد يا نه؟ صاحب كتاب «معجم مقاييس اللغه» كه از قديمىترين كتب لغت مىباشد شريعت را بهمعناى «مكانى كه از آنجا آب مىنوشند» ترجمه كردهاست و مىگويد از اين معنا «شريعت در دين مشتق شدهاست».
در مجمع البحرين مىخوانيم:
«(شرعةً و منهاجاً) الشرعة بالكسر الدين»
و اضافه مىكند:
شرع و شريعت مثل شرعه هستند و شريعت عبارت است از جايى كه براى آشاميدن مردم قرار داده شده و به اين جهت به دين شريعت مىگويند چون دين هم مثل موضع آشاميدن آب1 روشن و واضح است
بعضى ديگر گفتهاند:
شريعت در لغت به راه راست اطلاق مىشود و از اين باب است قول خداوند: (ثمجعلناك على شريعة من الامر فاتبعها...) و به دين شريعت مىگويند به خاطر استقامت و عدم انحرافش از راه راست چنان كه از طرفى شبيه موضع آشاميدن آب هم است؛ زيرا دين عقول را زنده مىكند و آب اجساد و بدنها را.
در توضيح معناى اصطلاحى شريعت بعضى گفتهاند:
شريعت عبارت است از آنچه خداوند براى مردم تشريع مىكند، خواه مربوط به عقايد باشد يا اخلاق يا افعال مكلفين از عبادات و معاملات.
بنابراين معنا، شريعت مفهومى عام دارد كه همه ابعاد دين را در بر مىگيرد. علامه طباطبائى مىگويد:
شريعت يك طريق و راه آماده شدهاى است براى همه امتها، لذا شريعت ممكن است نسخ شود ولى دين نه ... پس به هر حال شريعت اخص از دين است... خداوند مردم را اجبار نكرده مگر براى تسليم در مقابل دين واحد و آن اسلام به معناى تسليم است، جز آنكه وى براى رسيدن به آن راههاى مختلف قرار دادهاست. بنابراين به دليل تفاوت استعدادها، طرق متفاوتى كه همان شرايع نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد -صلىاللَّه عليه و آله و عليهم- مىباشد قرار دادهاست)
شريعت در لسان حقوقدانان معاصر فقط به بخش احكام عملى دين اطلاق مىشود، چنان كه محقق حلى نيز نام كتاب فقهى خود را «شرايع الاسلام» گذاشتهاست و مشتقات آن مثل تشريع، مشروع و شارع در محاورات فقهى كاربرد فراوان دارد. شايد بتوان گفت: اطلاق كلمه شريعت بر احكام عملى، به دليل نياز عملى و خارجى است كه مردم معمولاً به اين بخش از احكام و دستورهاى دينى دارند، چنان كه اين مطلب در معناى فقه هم گذشت.
البته در اينكه آيا مىتوان از اين كلمه براى قوانين ساخته دست بشر استفاده كرد يا نه، اختلافاست. بسيارى از حقوقدانان در نامگذارى قوانين وضعى، كلمه «تشريع وضعى» ودرقوانينالهى «تشريع سماوى» بهكارمىبرند، ولى عدهاىديگر مىگويند:
تشريع فقط بايد براى قوانين الهى به كار برده شود و اطلاقش بر غير آن درست نيست
نظرات شما عزیزان:
شيوا
ساعت20:22---25 دی 1390
بنظرم رشته جالبيه نه؟///////////
علی دلجوان
ساعت15:05---30 بهمن 1389
سلام و خسته نباشید
دلجوان هستم هم دانشگاهی شما .
پیغامتون رو تازه دریافت کردم چون خیلی وقت بود به وبلاگم سر نزده بودم .
با کمال میل و افتخار شمارو لینک کردم و امیدوارم وبلاگهامون برای داشنجویان و دوستانمون ماثر واقع بشه